میراث آریا: صبح زود بود، تقریبا ساعت ۷ خبرنگاران و اصحابرسانه گردهم آمدند تا بهمناسبت «هفته مراغه» به سوی کهنشهر مراغه حرکت کنیم. قبل از حرکت در هیاهوی آمادهسازیهای ملزومات سفر، خبرنگاران در خصوص جاذبههایی که قرار بود برای بازدید برویم، سوال میپرسیدند، کسی نمیدانست که باید از کدام جاذبهها بازدید کنیم یا بهتر بگویم کدام جاذبههای تاریخی را خط بزنیم و در این زمان کم کدام یک را ببینیم، چرا که کسی نمیتوانست جاذبههای این کهنشهر را بر اساس زیباییها، تاریخ و ارزشش ارزیابی کند. هر جاذبهای در این شهر از گنبدهای پنجگانه شهر تا معبد مهر و رصدخانه مراغه دیدگان هر بینندهای را به سمت خود مجذوب میکند.
بالاخره ساعت ۷:۳۰ صبح با دو اتوبوس که یکی از آنها برای اینفلوئنسرها و دیگری مختص خبرنگاران و عکاسان پایگاههای خبری مختلف بود، عازم شهر تاریخی مراغه شدیم. رسیدن به پایتخت ایران در زمان هلاکوخان القاگر حسی بود که گویی ما بسوی تاریخ حرکت کردهایم. شهری که در دامنه کوه سهند، نسیمی باطراوت از جنس تاریخ، هنر و معماری را به سوی ما روانه میکرد. ورودی این شهر تاریخی با درختان بلند چنار مزین شده بود و نسیمی از لابهلای برگهای درختان صدای خشخش عظیمی ایجاد میکرد؛ این صدا همچون صدای زنگی بود که خواب را از سر هر بینندهای میپراند.
همانطور که درختان بلند چنار را تماشا میکردیم این پرسش در ذهنمان ایجاد شد که دقیقا از کدام یک از جاذبههای دیدنی این شهر بازدید خواهیم کرد. مسئولان یکی از زیباترین و تاریخیترین معابد استان را پیشنهاد کردند که مقبول نظر همه افتاد؛ معبد مهر مراغه. نیایشگاه مهری که یکی از نخستین سکونتگاهها و معابد بشر پیش از تاریخ محسوب میشود حکایت از تاریخ ناگفته و پر رمز و راز مراغه دارد.
ساعت ۱۱ صبح بود که به این معبد تاریخی رسیدیم. معبدی زیرزمینی که دارای دالانهایی صخرهای بود و خنکی بادی که از میان این دالانها میوزید، هیجان توأم با داستان تاریخی به دل بینندگان میافکند. عکاسان با اشتیاق شروع به عکس گرفتن کردند و خبرنگاران در حالی شروع به مصاحبه با کارشناس باستانشناسی اداره میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی مراغه در خصوص این معبد تاریخی کردند که لحظه به لحظه اطراف را تماشا میکردند و مجذوب ابهت این معبد زیرزمینی شده بودند.
همان لحظه من با شنیدن اظهارات کارشناس باستانشناسی مبنی بر اینکه این مکان یکی از نخستین سکونتگاههای پیش از تاریخ بشر بوده است حس و حال عجیبی در خود یافتم، به ویژه وقتی فهمیدم دیرینگی این معبد به دوران پیشا تاریخ بازمیگردد. همزمان که مات و مبهوت حس و حال این جاذبه تاریخی شده بودم، بارها و بارها این فکر که در مکانی هستم که هزاران سال پیش انسانهایی در این مکان زیسته بودند، مرا وادار به خیالپردازی در خصوص شیوه زیستی، لباسها، آیینها و غذاهای آن انسانها میکرد.
ساعت ۱۲ بود که بالاخره با سختی و مشقت فراوان توانستیم از این بنای تاریخی خداحافظی کنیم. سوار اتوبوس شدیم و برای اینکه فرصت بیشتری برای بازدید از جاذبههای تاریخی مراغه داشته باشیم، همزمان با بازدید اتوبوس خبرنگاران و عکاسان از معبد مهر، اتوبوس اینفلوئنسرها در معبد غفاریه توقف کرد. اطلاع نداشتم که اتوبوس آنها در این معبد نیز توقف خواهد کرد یا نه اما آن لحظه دوست داشتم تا بازدید از این معبد تاریخی را به هر انسانی روی زمین پیشنهاد دهم.
اندکی بعد ما به سوی گنبد سرخ مراغه حرکت کردیم. فرصت آن را داشتیم تا قبل از رسیدن به این بنا اندکی در خصوص آن تحقیق کنیم. این گنبد با شیوه معماری رازی متعلق به دوره سلجوقیست که یکی از قدیمیترین بناهای دوره اسلامی در استان است. کارشناس باستانشناسی گفت که این بنا به دستور رئیس آذربایجان در دوره سلجوقی ساخته شده است که معماری این بنا نقطه عطفی در شروع معماری به شیوه آذری در ایران بوده است.
بالاخره رسیدیم و از اتوبوس پیاده شدیم. گنبدی را در وسط محوطه سبز مشاهده کردیم که زیر آفتاب ظهر به رنگ سرخ میدرخشید. آن هنگام چنان مات و مبهوت این بنا شده و به سوی آن حرکت میکردم که یادم رفت ساعت را ثبت کنم. معماری، هنر ساختن و خلق کردن و استعداد نیروی آفرینشگری انسان در برگهای تاریخ این کهنشهر بارها و بارها به اوج رسیده است.
همزمان عکاسان مشغول عکاسی از این بنا بودند و ما خیلی با احتیاط به سمت گنبد در حرکت بودیم تا مبادا حضورمان در کادر عکاسان، عکسهای آنها را خراب کند. بالاخره در گوشهای نزدیک به گنبد توقف کردیم و کارشناس باستانشناسی نظر خبرنگاران را به سوی کتیبه موجود در وجه شمالی و بالای طاق سردر گنبد معطوف ساخت. روی آن کتیبه به زبان عربی نگاشته شده بود که ساخت این بنا متعلق به سال ۵۴۲ هجری قمری است. این گنبد که نام خود را از رنگ قرمز آجرهای بهکار رفته وام گرفته است و هفت کتیبه که همگی به خط کوفی نوشته شدهاند و اطلاعاتی در خصوص این بنا ارائه می دهند، در ضلعهای مختلف خود جای داده است. خبرنگاران سرگشته دور این گنبد طواف میکردند و علیرغم تابش آفتاب شدید ظهرگاهی همچنان میل به دیدن و رمزگشایی از این کتیبهها داشتند.
پس از آنکه مصاحبه خبرنگاران با کارشناس باستانشناسی به اتمام رسید و عکاسان قابهای به یادماندنی از این بنا را ثبت کردند، به سمت اتوبوس روانه شدیم و همزمان با اتوبوس اینفلوئنسرها که از رصدخانه مراغه، محلی برای کاوش اعماق فضا با قدمتی ۷۵۰ ساله بازدید کرده بودند، به سمت هتل بزرگ مراغه برای صرف ناهار حرکت کردیم. موقع ناهار هم همه مشغول نگارش و ادیت عکسها و ویدئوها بودند و اصلا مشخص نشد که دقیقا ناهار چه بود!
پس از ناهار ما به سمت گنبد غفاریه حرکت کردیم، زمان کمی داشتیم و گنبد خیلی به هتل مراغه نزدیک بود. فوراً از اتوبوس پیاده شدیم و ابتدا زیباییهای این گنبد که در میان درختان بلند چنار قد علم کرده بود، نظرمان را به خود جلب کرد. با رسیدن به کنار این بنا متوجه رودخانه «صوفی چای» در کنار آن شدیم. توحید همتی کارشناس باستانشناسی، تاریخ ساخت این بنا را به دوره حکومت ایلخانیان مربوط دانست و دستور ساخت آن را به سلطان ابوسعید بهادرخان نسبت داد.
عکاسان و خبرنگاران در خصوص شیوه معماری و تفاوت این گنبد با گنبد سرخ سوالاتی پرسیدند. عکاسان سعی میکردند رودخانه «صوفی چای» و گنبد غفاریه را در کادر خود جای دهند. حین بازدید از گنبد غفاریه باد شدید بهاری شروع به وزیدن کرد و رطوبت سرد رودخانه را با خود به سمت ما آورد. درختان چنار شروع به غرش کردند و گرد و خاک عظیمی بهپا شد. تصمیم گرفتیم سریعا به سمت اتوبوس حرکت کنیم و از آخرین مکانی که برای بازدید مقرر شده بود نیز بازدید کنیم.
کم کم به پارک ملت مراغه رسیدیم، هوا خبر از آغاز باران میداد و خنکی باد بهاری کمکم لباس سرما بهتن کرد. از اتوبوس که پیاده شدیم متوجه حضور علاقهمندان و گردشگران در پارک ملت شدیم. کارشناس باستانشناسی به همراه پیمانکار المانهای آجری تازه تأسیس پارک ملت مراغه شروع به توصیف این المانها کردند. هرکدام از این المانهای آجری با الهام از آثار تاریخی و هنر معماری این کهنشهر در ادوار مختلف تاریخ ساخته شدهاند و هدف از ساخت آنها مجموعهای نفیس در ابعادی کوچکتر از معماری دورههای مختلف مراغه بود که جنس آجری این المانها به خوبی این حس را به هر بینندهای القا میکرد. پس از بازدید ما از آخرین جاذبه این شهر دیگر زمان برگشت به سمت تبریز فرارسیده بود و ما ناچار به خداحافظی از این شهر کهن و زیبای ایران سرافراز شدیم.
برای من که مراغه شهری نزدیک به شهر زادگاهم است، همیشه از تازگی برخوردار است، نام مراغه همیشه برای من تداعیکننده شهری آرام با مردمانی مهماننواز است، در کنار حرکت جریان باد خنک که از لابهلای برگهای درختان چنار میوزد. مراغه برای هر فرد ایرانی شهری پر افتخار با تاریخی غنی است، همچنان که اوحدی مراغهای شاعر و عارف نامی این شهر در خصوص این کهنشهر زیبا سروده است:
لب نیست که از مراغه پر خنده نشد
آب قرقش دید و بهجان بنده نشد
مجید فرامرزی، کارشناس ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی استان آذربایجان شرقی
انتهای پیام/
نظر شما